حامد فرح‌بخش: پیرمرد شیک‌پوش جلوی باجه خودپرداز ایستاده بود و با عصبانیت با کلیدهای دستگاه ور می‌رفت و زیر لب غرولند می‌کرد؛ "حالا که نوبت ما رسید این هم خراب شد.

معلوم نیست چه مرگش شده که رمز را قبول نمی‌کنه."
مرد همین‌طوری با کلیدها ورمی‌رفت، کارتش را از دستگاه خارج می‌کرد و بعد دوباره آن را داخل دستگاه قرار می‌داد.

«آقا پول داره؟»؛ این را مرد میانسالی پرسید که بعد از پیرمرد در صف ایستاده و آمده بود تا درست روز اول ماه حقوق بازنشستگی‌اش را بگیرد.
«پول داره ولی کوفتی شماره رمز را قبول نمی‌کنه؛ فکر کنم اشکال پیدا کرده»؛ پیرمرد این را گفت و دوباره با عصبانیت روی کلیدها فشار آورد.

زنی که ته صف ایستاده بود و دائم سوئیچ ماشینی را که در دستش بود می‌چرخاند، با عصبانیت داد زد: «آقا اگه پول نمی‌ده خب به زور که نمی‌شه پول بگیری؛ بذارید بقیه بگیرند».
«خانوم من هم یک ساعته مثل شما تو صف وایستادم؛ بذار ببینم. چه مرگشه. من‌ هم می‌خوام پول بگیرم».

این را پیرمرد با غیظ گفت و بعد رو کرد به مرد میانسالی که پشت سرش ایستاده بود.
ـ فکر کنم دستگاه اشکال داره؛ رمز را نمی‌خونه. اگه می‌‌شه کارت‌تون را بدید امتحان کنم.
مرد میانسال که از ایستادن طولانی مدت در صف حسابی کلافه شده بود، با عجله کارتش را داد و پیرمرد شیک‌پوش هم بعد از آنکه کارت را داخل دستگاه قرار داد، از او خواست رمزش را وارد کند.

«رمز نادرست می‌باشد»؛ این پیغامی‌ بود که روی صفحه دستگاه خودپرداز حک شده بود و این یعنی اینکه رمز عبور، اشتباه وارد شده بود.

پیرمرد دوباره از مرد میانسال خواست رمزش را وارد کند. او هم دوباره رمزش را وارد کرد اما رمز اشتباه بود. چند بار دیگر هم این حرکت تکرار شد تا اینکه وقتی مرد میانسال برای چندمین بار رمز را وارد کرد دستگاه، کارت او را به داخل کشید و دیگر پس نداد.

مرد گیج و منگ از اینکه چرا این‌دفعه چنین اتفاقی افتاده رو به پیرمرد شیک‌پوش گفت که رمزش درست بوده و ماه‌هاست که با این رمز، حقوقش را سر هر ماه می‌گیرد اما این بار مشخص نیست چرا این اتفاق افتاده‌است.

«ای آقا این کارت هم بامبول جدید است وگرنه این حقوق یک قران دوزارمان را با همان دفترچه می‌گرفتیم، این دردسرها را هم نمی‌کشیدیم»؛ این جمله را پیرمرد با قیافه‌ای حق به جانب گفت و رو به مرد از او خواست برای گرفتن کارتش به داخل بانک برود.
«آقا کارت‌‌تو قورت داده؛ باید بری داخل بانک و به یکی از این کارمند‌ها بگی کارت‌تو  پس بده»؛ این را پیرمرد در حالی که وانمود می‌کرد عصبانی است، گفت.

مرد میانسال با شنیدن این راهنمایی پیرمرد، با عجله به داخل بانک رفت و از یکی از کارمندان که متصدی باجه خودپرداز بود، خواست کارت او را - که داخل دستگاه گیر کرده بود - پس بدهد.

کارمند بانک هم وقتی از ماجرا خبردار شد، به سمت دستگاه خودپرداز رفت و کارتی را که داخل آن گیر کرده بود، درآورد و در حالی که توضیح می‌داد این حادثه به خاطر آنکه وی چندین بار رمزش را اشتباه وارد کرده، رخ داده است از مرد مشخصاتش را پرسید اما وقتی متوجه شد مشخصاتی که روی کارت حک شده با مشخصات این مرد تفاوت دارد، از دادن کارت به وی خودداری  کرد و گفت که کارتی با مشخصات او داخل دستگاه وجود ندارد.

در این موقع بود که مرد بار دیگر لحظات قبل را مرور کرد و آن‌وقت بود که صحنه‌ها مثل فیلم از جلوی چشمانش رد شدند؛ یادش آمد که او کارتش را به پیرمرد شیک‌پوش داده بود تا او داخل دستگاه بگذارد...

یکباره ماجرا برایش روشن شد؛ احتمالا پیرمرد وقتی کارت او را گرفته بود با تردستی کارت او را با کارت دیگری عوض کرده بود و چون رمزی که او وارد می‌کرده، با رمز این کارت مطابقت نداشته، این مشکل پیش آمده است.

مرد برای پیدا کردن پیرمرد به سرعت خود را به بیرون بانک رساند اما هیچ اثری از وی نبود.
وقتی مرد از کسانی که در صف ایستاده بودند درباره پیرمرد مرموز سؤال کرد، فهمید به محض ورود او به بانک، وی هم ناپدید شده است.

مرد حالا مطمئن شده بود که پیرمرد کارت او را با کارت دیگری عوض کرده است و قصد دارد با کارت او پول بگیرد.

با مشخص شدن این موضوع، او خود را به سرعت به دادسرای ناحیه 5 (دادسرای صادقیه ) رساند و از بازپرس حسن جراحی خواست سارق کارت‌ را دستگیر کند؛ سارقی که احتمالا با داشتن رمز کارت او ـ  که هنگام ورود رمزش آن را دیده ـ می‌تواند از حسابش پول برداشت  کند.

با شکایت این مرد، بازپرس جراحی به کارآگاهان اداره15 آگاهی ماموریت داد تا با بررسی شکایت‌های مشابهی که در این زمینه وجود دارد، سارق کارت‌ها را شناسایی کنند.

شگرد جدید برای سرقت

کارآگاهان پلیس در نخستین مرحله از تحقیقات خود، به بررسی شکایت‌های مشابه پرداخته و دریافتند مرد مرموز تاکنون با این شیوه کارت چندین بازنشسته دیگر را نیز سرقت کرده است.

به این ترتیب، تحقیقات برای یافتن سارق مرموز آغاز شد و کارآگاهان در نخستین مرحله اقدام به چهره‌نگاری او کردند. در این مرحله تصاویر چهره‌نگاری شده متهم در اختیار حراست بانک‌ها قرار گرفت و با همکاری آنها تحقیقات برای شناسایی این متهم  آغاز شد.

اما در حالی که تحقیقات در این باره ادامه داشت، سرنخ بسیار مهمی‌ در اختیار پلیس قرار گرفت؛ پیرمرد قبل از این نیز به اتهام سرقت‌های مشابهی دستگیر و زندانی شده بود و احتمالا بعد از گذراندن دوره محکومیت‌اش و آزاد شدن از زندان، بار دیگر سرقت‌های خود را آغاز کرده بود.

شگرد وی در موارد دیگر به این صورت بود که او با ریختن چسب روی دستگا‌ه‌های خودپرداز باعث می‌شد کارت افراد در داخل دستگاه گیر کند و وی که هنگام ورود رمز کارت، پشت مشتری قرار گرفته و رمز را حفظ کرده بود، بعدا با خارج کردن کارت، اقدام به دریافت پول از خودپرداز می‌کرد.[چطور از رمز عابر کارت خود محافظت کنیم؟]

با مشخص شدن این موضوع، تصاویر این متهم در اختیار تمامی ‌بانک‌ها قرار گرفت تا در صورتی که فردی با این مشخصات در اطراف بانک‌ها دیده شد، کارآگاهان پلیس به سرعت در جریان قرار گیرند.

به این ترتیب، تمامی ‌بانک‌هایی که احتمال می‌رفت مرد سارق بخواهد به آنجا برود، تحت مراقبت‌های پلیسی قرار گرفت.

در حالی که مدتی از آغاز عملیات اطلاعاتی گذشته بود، یکی از کارمندان بانک در تماسی با پلیس اعلام کرد که لحظاتی قبل مردی را دیده است که شباهت بسیار زیادی با متهم تحت تعقیب پلیس دارد.

به این ترتیب، ماموران پلیس و حراست بانک به سرعت محل را تحت کنترل قرار داده و پیرمرد را هنگامی‌که قصد سرقت دیگری داشت، دستگیر کردند.

با انتقال این مرد به دادسرای صادقیه، وی هنگامی‌ که در مقابل قاضی جراحی قرار گرفت با اعتراف به سرقت کارت‌ها، پرده از راز نقشه زیرکانه‌اش برای سرقت کارت‌‌ها برداشت.

این مرد در توضیح شگرد خود گفت: «بعد از آزادی از زندان بار دیگر نقشه سرقت عابرکارت مشتریان بانک‌ها را طراحی کردم. برای این کار هم در صف عابرکارت می‌ایستادم و در حالی که وانمود می‌کردم دستگاه خراب است، از بازنشسته‌هایی که برای دریافت حقوقشان به بانک آمده بودند، می‌خواستم که کارتشان را برای امتحان به من بدهند تا داخل دستگاه کارت‌خوان بگذارم و هنگامی‌که آنها با این تصور که من هم یک بازنشسته هستم، کارتشان را به من ‌می‌دادند، کارت آنها را با سرعت با کارت بی‌اعتبار یا مسروقه‌ دیگری که همراه داشتم، عوض می‌کردم و سپس از آنها می‌خواستم تا رمزشان را وارد کنند و در این هنگام رمز آنها را هم یاد می‌گرفتم.

چون کارت با شماره رمزی که آنها وارد می‌کردند همخوانی نداشت، بعد از چندین بار وارد کردن شماره، دستگاه کارت آنها را پس نمی‌داد و من در این هنگام از آنها می‌خواستم تا برای گرفتن کارتشان به داخل بانک بروند که در این فرصت هم فرار می‌کردم». با این اعترافات، قاضی جراحی متهم را راهی زندان کرد.

کد خبر 37518

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز